آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

آرنیکای مامان وبابا

سینه خیز....

نفس مامان بالاخره از امروز سینه خیز رفتن رو شروع کردی ... البته نه به سمت جلو بلکه دنده عقب میری ... طول فرش خونمونو که حدودا 3 متری میشه رو سینه خیز رفتی ... مامانی خوشحالم که تونستی به این مرحله از رشد هم وارد بشی ... از خدای بزرگم خیلی ممنونم که فرزند سالمی به ما داده ... 17مهر روز جهانی کودک بود ولی من وقت نکردم برات تبریک بزارم ... عسلکم روزت مبارک ... ولی از چند روز قبلش با بابایی رفتیم و کادوی شمارو خریدیم ... همون لباسی که تولد مامانی تنت کردم کادوی روز کودک شما بود ... سال پیش روز کودک شما تو دل مامانی بودی و با بابایی یه جشن دو نفره برات گرفتیم و در مورد شما حرف زدیم ... دختر نازم حریره بادام هم برات شروع کردم و از فرنی...
19 مهر 1391

اولین آرایشگاه دخترم

امروز برای اولین بار مامانی موهای دختر نازشو کوتاه کرد عسلکم دیگه موهات خیلی نامرتب شده بود امروز قبل از اینکه حمامت کنم موهاتو کوتاه کردم... دیشب بابایی برای من تولد گرفته بود خیلی بهمون خوش گذشت جای همه ی اونایی که دوسشون دارم خیلی خالی بود ... دوستای عزیزم برام یه عطر خوش بو گرفته بودن ... بابایی هم کلی مارو خجالت داده بود و از طرف شما هم به من کادو داد ... اولین تولدم بعد از به دنیا اومدن شما بود ... خیلی خوشحالم که دخترم توی بغلم بود با هم کیک رو بریدیم ... برات کلی آرزوهای خوب کردم ... بازم دست همسر عزیزم درد نکنه خیلی بهم خوش گذشت ... اینم از عکس های قبل و بعد از آرایشگاه رفتنت: تیپ زدن آرنیکا برای تولد مامانش: ...
15 مهر 1391

تولد یکسالگی ....

تولد یکسالگی وبلاگت مبارک عزیزتر از جانم امروز یک سال میشه که دارم برات از خاطراتت مینویسم گل من ... قربونت برم امیدوارم خدای مهربون کمکم کنه تا بازم بتونم وظیفه مادریم رو بخوبی انجام بدم و بازم از شیرین ترین خاطراتمون برات بنویسم ... گل نازم روزها دارن سپری میشن و من و بابایی شاهد بزرگ شدن میوه زندگیمون هستیم ... روز به روز علاقمون نسبت به شما بیشتر و بیشتر میشه ... حالا قدر پدر و مادرامونو بیشتر از همیشه میدونیم که چقدر برامون زحمت کشیدن و میکشن ... گل نازم هوشیارتر از قبل شدی و کارای جدید میکنی ... وقتی بغلت میکنیم از ما بالا میری و یک جا بند نیستی کلی شیطون شدی ... وقتی دستامونو میاریم جلو تا بغلت کنیم دستاتو باز میکنی و خوشحال...
13 مهر 1391

چهارمین....

گل نازم امروز چهارمین دندونتم در اومد به سلامتی .... خدارو شکر امروز بی تابیت خیلی کمتر شده بود ... ولی دختر گلم تو فرنی خوردن خیلی اذیتم میکنی ... یه وعده در روز بیشتر نمی خوری ... ایشاا... اینم از فردا بهتر میشه ... دوست دارم نازنینم ...
12 مهر 1391

سومین.....

الاهی مامان قربونت بره سومین دندونتم در اومد ..... مبارک باشه عزیز دلم .... عشق مامان 2 روز خیلی سخت رو پشت سر گذاشتیم ... این دو روز همش گریه میکردی و خیلی بی قرار بودی ... که طبیعی بود هم واکسن زده بودی هم دندونت داشت در میومد ... از بغل من یا بابایی پایین نمیومدی ... امیدوارم حالا که دندونت در اومده به حالت طبیعی برگردی ... امروز هم تب داشتی ... کلا اگر بخوام برات بگم این بار خیلی خسته شدم و شمام خیلی اذیت شدی ... الاهی قربونت برم که تو اوج حال بدی که داشتی تا باهات بازی میکردیم یا می خواستیم اذت عکس بگیریم می خندیدی و بعد دوباره گریه میکردی ... دوست دارم عشق من ...
8 مهر 1391

6ماهگی

سلام عشق مامان 6ماهگیت مبارک عسلکم انگار همین دیروز بود که یه دختر کوچولوی نازو گذاشتن تو بغلم و گفتن مادر شدنت مبارک ... الاهی قربونت برم 6 ماه از اون میگذره و شما روز به روز داری بزرگ بزرگ تر میشی ... دلم برای اون روزا که یه نوزاد کوچولو بودی خیلی خیلی تنگ شده ... از اینکه تمام لحظه هامو پر میکنی خیلی خوشحالم ... گلم فصل پاییز هم دیگه شروع شد ... مامانی عاشق این فصله! هم توش به دنیا اومدم هم سالگرد ازدواجونه ... خیلی خوشحالم که سومین سالگرد ازدواجمونو با شما می خوایم جشن بگیریم... سینه خیز رفتن به سمت عقب رو داری شروع میکنی و دیروز 3 باراین کارو انجام دادی ... دندونای بالاتم داره در میاد و شما خیلی بی تابی میکن...
6 مهر 1391

اولین فرنی....

هوراااااااااااااااااااااااااااا دختر قشنگم فرنی خوررررررررررررررددددددددددددددد عشق مامان امروز برای اولین بار برات فرنی درست کردم و شما نوش جان کردی ... اولش خیلی تمایل بالایی نشون دادی ولی بعد زیاد دلچسبت نبود اخمات می رفت تو هم ... الاهی قربونت برم خوب طبیعیه ! آشنا شدن با یک مزه جدید ! غیر از این انتظار نمی رفت ... برای اولین بار تجربه خوبی بود گل من ... دیروز تولد بابایی بود ... براش یه مهمونی کوچیک گرفتیم ... خوش گذشت ... امیدوارم سال های سال سایه ش بالای سرمون باشه و تولد 120 سالگیشو جشن بگیریم ... قبل از خوردن: شروع خوردن: لحظه چشیدن: دیگه تموم شد: ...
1 مهر 1391
1